- بت نامهربان یار ستمگر جفا جو سنگدل بی رحم کافر
- رخ و زلف و لب و دندان جانان گل است و سنبل است و لعل و مرجان
- شروه دشتی سوزناک ابراهیم خشیج
- مریض عشق کز هجران بود زار علاجش چیست؟ عناب لب یار
- نه از من سر زند دلبر خطائی نه از تو بود جانا بی وفایی
- بهشت از روی تو بهتر نباشد ز حوران حسن تو کمتر نباشد
- عسکنوشت منم سرگشته حیرانت ای دوست، کنم یکباره جان قربانت ای دوست
- عکسنوشت من آن آواره ی بشکسته بالم، زِ هجرانت بُتا رو بر زوالم
- عکسنوشت دلی دارم، در آتش خانه کرده، میان شعله ها، کاشانه کرده
- شروه کدوم ناکس خبر داده به یارم - سیاه پوش اومده بالای مزارم