بهشت از روی تو بهتر نباشد ز حوران حسن تو کمتر نباشد از این لعل لب دلدار، فایز یقین دانم که در کوثر نباشد *** بتیرم زد کمان افکند در پشت که یعنی: من ندانم که ترا کشت خودت اقرار کردی قتل فایز بخونم کرده ای رنگین سرانگشت *** سحر آمد جهان فیروزه گون شد بعزم سیر دلدارم برون شد مقابل شد به گلشن یار فایز گل از خجلت تمامی سرنگون شد بخوانید, ...ادامه مطلب